محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

فرشته ی کوچولو هدیه ی خدا

ماجرای ختنه شومبول طلای مامان

سلام پسر ناز ماامانی خوبی عشق و زندگیم؟ راستش اول میخواستم روز تولد امام حسن ختنه ت کنم ک همه نزاشتن گفتن کوچیکه گناه داره حالام ک تولد امام رضا بود برات نوبت گرفتم ک ببرمت با مامانی و خاله الهام و باباجی ابراهیم رفتیم بعد چون منشی ب من گفت راس ساعت 7 اونجا باشیم ما 7و ده دیقه رسیدیم گفت دیر اومدین نمیشه هیچی دیگه دست بابات بهونه اومد ک سریع بغلت کنه و بزنه بیرون ینی بابا و باباجی انگار دنیا رو بهشون دادن ک طرف گفت دیر اومدین نمیشه باباجی گفت بذارین من برم تهران و بیام میخوام برا پسرم دامادی بگیرم تو حسابشم 500تومن بریزم الکی ک نیس پسرم ختنه بشه بدون جشن و سرور باشه مام گفتیم باشه اینم بخاطر شما خلاصه تا 3 نشه بازی نشه&n...
19 شهريور 1393

پارسا در شهر بازی

کوکو طلای مامان رفته بود نمک ابرود تله کابین سوار بشه  اینجا بغل عمو محمد بود ک رفته بودیم م اشین بازی خیلی کیف داددددددددد پسر مامان کچله مجبوره کلاه بذار   ...
9 شهريور 1393

پسر ناز مامان تو رستوران ساری

پسر مامان اینجا با مامانیش رفته بود دانشگاه دامغان کارای دفاع مامانشو انجام بده ک همه عاشقش شدن دکتر حسنی میگف وای چ بامزه س ولی نظرش این بود ک شبیه بابایی هستی 4تا خانم تو اتاق مالی بودن ک همش بغلت میکردن حتی رییس امور مالی دانشگاه خانم سبحانی کمک کرد وقتی شما پی پی کردی شستمت و پوشکت کردو ب خاطر گل روی شما ب  من خیلی لطف کردن و کار منو انجام دادن و ازین جا حرکت کردیم رفتیم نوشهر خونه خاله زهره پیش یلدا کوچولو ...
9 شهريور 1393

واکسن دوماهگی

سلام محمدپارسا جونم پسر شجاع مامان واکسن دوماهگیتو زدیم         ولی ماشالا هزار ماشالا شما تب نکردی بدنت مقاومت کرد البته من بهت شیر زیاد دادم ک ادرارت زیاد شه تا تب نکنی  زیادم بهت استامینوفن ندادم ولی همینکه واکسن و زد یه جیغ بنفششششششش زدی من سریع خودم بغلت کردم تا اروم شی و حس امنیت کنی و بدونی ک مامانی کنارته عزیزم هرچند ک خیلی دلم گرفت شما واکسن زدی ولی خوشحالم ک برا سلامتیت زدی و خداناکرده مریض نبودی انشاالا ک تنت هیچوقت ب ناز طبیبان نیازمند نباشه عشق مامان راستی من همش فک میکردم ترسو باشم ولی خودم پاتو نگه داشتم بابایی دلش نیومد رف اونور ایستاد همشم دلش میخواست اقاه...
14 مرداد 1393