محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

فرشته ی کوچولو هدیه ی خدا

حرفای مامان مریم ب پسرش

سلام پسر خودم،تو پچه خودم بودی خودت عچه خودم بودی خودت جیگه خودم بودی تو نفس خودم بودی خودت خوجل خودم بودی.پارسااااا پسرم دوسه روزه ندیده بودمت رفته بودی خونه عمه فهیمه نگفتی دل من برات تنگ میشه همش باید ب خاله الهام میگفتم عکستو بهم نشون بده اونم هی کرم میریخت و نشون نمیداد حالا قراره مامانت ی عکس چاپ شده تو بهم بده ک دیگه منت دایی علی و خاله الهام و نکشم خودم هی ببینمت وقتی پیشم نیستی تو نفیسه اقای منی مامانی من حس میکنم از اول دارم مامان نفیستو بزرگ میکنم چون تو کپ مامانتی مامانی یادت باشه خیلی دوست دارم انشالا همیشه موفق باشی و بقول مامانت متخصص چشم بشی قربون قدت بشه مامانی بوس بوس ...
9 مرداد 1393

نی نی های معصوم فلسطین دوستون داریم

سلام ب عشق کوچولوی مامان نفیس پسرم خداروشکر ک تو سالمی و روز ب روز نانازتر میشی و منو بابایی تموم سعیمونو میکنیم ک تو راحت باشی ولی عزیزم تو همین روزا یه بچه هایی هم قد و اندازه ی شما زیر اوار خونه های خرابشونن زیر پای چکمه های دشمناشون دارن لگد مال میشن میدونی پسرم خیلی گناه دارن طفلکیا ،مامان باباهاشونو از دست میدن ساید بعضیاشون بدون اینکه حتی ی بارم اونارو صدا کنن دیگه نببنشون و این خیلی تلخه خداروشکر توکشوری هستیم ک با تموم کاستی هاش تو امنیت ب سر مییبریم و اینو مدیون غیور مردای کشورمون هستیم ک انشالا تو اینده توام باید حافظ خاک و ناموست باشی . انشالا امام زمان بیاد و همه تو اسایش و ارامش باشن ...
5 مرداد 1393

هدایای تولد محمد پارسا

  پسرم همه زحمت کشیدن و تو شب ده حمومت برات هدیه اوردن مامان مریم و بابا حسین :سیسمونی کامل +ی زنجیر دیسکو و پلاک و ان یکاد دایی علی :300تومن خاله الهامی50تومن +کلی اسباب بازی ک برات خریده بود مامانی مصومه بابا ابراهیم :مامانی یه سکه تمام و باباجی زحمت کشیدن و برات یک میلیون حساب باز کردن تو بانک ملی عمه فرشته یه پلاک عمه فریبا : پلاک عمه فهیمه :ی زنجیر عمو رضا ی زنجیر و پلاک اینا درجه یک بودن دستشون درد نکنه انشالا بتونیم مجبران کنیم عزیز 50 تومن خاله خاتون 30 خاله معصوم 50 خاله منیژه 50 خاله زهرا 50 خاله ی بابا ...
22 تير 1393

ده روزگی پسرگل مامان

روزگیت مبارک محمد پارسای مامان سلام پسر نانازم عشق مامان انقد از دست تو  وقت کم میارم نمیشه بیام خاطراتتو بنویسم جیگر مامان از وقتی ب دنیا اومدی کلا دنیامون عوض شده منو بابایی ک کلا وووقف تو شدیم عزیزم مامان مریم و بابا حسین ک عاشقتن و هرروز باید ببین تورو پسر گلم 3 روز بعد تولدت زردی گرفتی متاسفانه  چون 3 روز تعطیلی پشت هم بود دکترا نبودن و بیمارستان طالقانی ک دکترای مزخرف داره گف زردیش کمه قرص داد هیچی دیگه حالت بدتر شد و ازمایش دادی با اون دستای ظریف و کوچولوت،جواب ازمایش 17و نیم بود ک خیلی بالا بود رفتیم ب هر زوری بود دستگاه پیدا کردیم ک بخوابی زیر مهتابی، قدر بابایی رو ...
22 تير 1393

40 روزگی

سلام عشق مامان و باابا باید بگم خیلی خوشحالم ک 40 روزه  شده پسرمن. مبارکه اخه بعد ازین معمولا نوزادا رو روال میفتن نگهداریشون راحتتر میشه.ی مرحله رو گذروندی مادر جون افرین پسرم مبارکه هر 3تامون باشه ی دونه ی مامانی دوس دارم ب همین زودیا ختنه ت کنم ک خودتم زودتر راحت بشی این مرحله م بگذره باز خیلی خوبه ادم خیالش راحت میشه حالا هی همه میگن گناه داره صب کن ی کم جون بگیره دیروز ویلای عمه فهیمه بودیم .توام رو اون توپا کلی حال میکردی بابایی میچرخوندت. بازم میگم پسر قشنگم روزه شدنت مبارک .انشالا 40 روزگی پسرخودت مادرجون. الان دوس دارم 4ماهه بشی همش دوس دارم لحظه هارو کنارت باشم عسل مامان بوس ابداررررررر...
21 تير 1393