محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

فرشته ی کوچولو هدیه ی خدا

خاطرات زایمان من

سلام ب خدایی ک محمد پارسا رو بمن هدیه کرد سلام ب محمد پارسای کوچولوی من و سلام ب همه دوستام ک این خاطره رو میخونن روز قشنگی بود هوا گرم و افتابی بود ،شاید بهتر باشه بگم 27 سال منتظر یک چنین روزی بودم شاید بخندین ولی هر دختری از همون روزا ک عروسکاشو بغل میگیره دوس داره حس ماد ری رو تجربه کنه  ی عروسک داشتم ک اسمشو نازنین گذاشته بودم چون اول اسم خودم نازنین بود و بابام راضی نشد ک باشه و رفت شناسناممو عوض کرد و من همیشه مامان نازنین بودم تو خیالم اره داشتم میگفتم اون روز خیلی استرس داشتم ینی در واقع میترسیدم حتی شیرینی دیدن بچه هم از ترسم کم نمیکرد . صبح با صدای تلفن خاله معصوم بیدا...
14 تير 1393

تولد مامی نفیس

خداجونننننننننننننننننم شکرت امروز تولدمه و اونو با پسر نازم جشن میگیریم پسر عزیزم مامانی توفصل بهار  سال 1365 روز  17 ام تو بیمارستان بسکی گنبد ک هم بابایی اونجا ب دنیا اومده هم تورو میخوام اونجا ب دنیا بیارم (که باهم ست شیم)اومد بغل مامان مریم یه دخمل تپل بداخلاقه جیغ جیغوووووووووووووووو تو مث مامانی نباشیااااااااااااااااااااااا تو مث بابایی ناز و اروم باش باباجونی از صب ک میخواست بره سرکار بهم تبریک گفت دوستامم بهم اس دادن خاله الهام دایی علی و ایلر جون باباجونی برام 3تا شاخه ازون گلهای خوشگل خرید ک الان اسمش یادم نیس+یه زنجیر پلاک براتو اخه من موندم چ ربط...
17 ارديبهشت 1393

هفته 35

پسر ناز مامان سلام قربون تمام وجودت بشم من بازم یه تبریک دیگههههههههه هوراااااااااا رفتی تو هفته 35 و منم ک هر روز دارم گامبو تر میشم.ولی بابایی همش میگه غصه نخور دوباره لاغر میشی .ولی بیخیال تورو عشقه پسرم                                                                                                          &n...
16 ارديبهشت 1393

خرید سیسمونی

سلام منو بابایی ب عشق یکی یه دونه مون خوبی نفس مامان؟؟؟؟/ پسرم بی صبرانه منو بابایی منتظریم دراغوش بکشیمت و صورت لطیفت رو نوازش کنیم تو ب زندگی ما روح دادی با اومدنت هرچند منو بابایی خیلی باهم خوش بودیم،ولی تا موقعی ک تو رو ندااشتیم این حس رو داشتیم الان ک تورو داریم میگیم کاش زودتر پیشمون میومدی تو واقعا بهترین هدیه ی خدایی بزرگترین نعمت پسر قشنگم میخواستم بهت بگم ک این مدت همش با مامان جونی درگیر خرید سیسمونی بودیم برات ک ب سلامتی تموم شد و...
16 ارديبهشت 1393